نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی

مسئولان عالي رتبه، مسئول جهل مردم روز بيست و هشتم ربيع الاول به امير اطلاع دادند كه در تمام شهر تهران و ولايات فقط 330 نفر آبله كوبيده اند. امير سخت نگران شد. از قضا در همين روز پاره دوزي را كه طفلش در اثر آبله مرده بود نزد او آوردند. امير به جسد طفل نگريست و گفت: ما كه براي نجات بچه هايتان آبله كوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير‏‏‏، به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبيم جن زده مي شود (مارگيرها و دعانويس ها شايع كرده بودند كه تزريق واكسن موجب نفوذ اجنه در خون مي شود و ممكن است شخص به غش مبتلا شود) امير فرياد كشيد: واي از جهل و ناداني. چند دقيقه بعد بقالي را آوردند كه او نيز فرزندش مرده بود. اين بار اميركبير ديگر نتوانست تحمل كند. روي صندلي نشست و با حالي زار شروع به گريستن كرد. در اين هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر وقتي اميركبير را در حال گريستن ديده بود. علت را پرسيد. ملازمان امير گفتند كه دو كودك شيرخوار پاره دوز و بقالي از آبله مرده اند. ميرزا آقاخان گفت: ولي اينان خود در اثر جهل آبله نكوبيده اند. امير با صداي رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم. اگر ما در هر روستا و كوچه و خيابان مدرسه بسازيم و كتابخانه ايجاد كنيم‏‏، فالگيرها بساطشان را جمع مي كنند. تمام ايرانيان اولاد حقيقي منند؛ من از اين مي گريم كه چرا اين مردم بايد اينقدر جاهل باشند كه بر اثر نكوبيدن آبله بميرند. به اين طفره ها و امروز و فردا کردن و از کار گريختن، در ايران به اين هرزگي حکما نمي توان سلطنت کرد.

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبر،عـکس و مطلب از گرمه و دل نوشته و آدرس sooreno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان